[ جمعه 29 شهريور 1392برچسب:شعروگرافی,
] [ 15:56 ] [ ... ][
papatiبرای باز آفرینی جهان! ...بنای نو در این دنیای فرتوت حشرات بی شمار لازم است! جهانی که ساکنان آن ،سه خویشاوند ازلی اند؛ خدا ،انسان و عشق سلام به وبلاگ ما خوش |
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﯼ، ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ،
ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﯽ، ﺣﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻨﺪ ﮐﻠﻤﻪ،
ﻧﻈﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺳﯽ ﯾﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺧﻮﺑﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺍﻓﺘﺎﺩ....
پیشنهاد میکنم حتمن بخونید ضرر نمیکنید خیلی قشنگه ... ادامه متن در ادامه مطلب .... ادامه مطلب ما را به این زمین خسته می آوری
رهایمان می کنی تا خود را به گناه بیالاییم
آن گاه می گذاری پشیمانی بکشیم
یک آن لغزش و یک عمر اندوه ....
التماس به خدا جرأت است ...
اگر برآورده شود ، رحمت است ،..
اگر برآورده نشود ، حکمت است ....
التماس به انسان خفت است ....
اگر برآورده شود ، منت است ،...
اگر برآورده نشود ، ذلت است...
تو دیدی من خطا کردم دلم گم شد دعا کردم کمک کن تا نفس مونده به آغوش تو برگردم تو حتی از خودم بهتر غریبی هامو می شناسی نمی خوام چتر دنیا رو که تو بارون احساسی خدایا دوستت دارم واسه هرچی که بخشیدی همیشه این تو هستی که ازم حالم رو پرسیدی بازم چشمامو می بندم که خوبی هاتو بشمارم نمی تونم فقط میگم خدایا دوستت دارم ... خدایا نسیم نوازش کجاست ...
کویرم ، سرآغاز بارش کجاست بیا تا به لبخند عادت کنیم ...
به این راز پیوند عادت کنیم بیا ساده مثل چکاوک شویم ...
بیا باز گردیم و کودک شویم " دلگیـــر " نبــاش! دلـــت کــه " گیـــــر " بــاشـد؛
رهـــا نمـی شــوی.....!
یــادت بــاشد :
"خــداونـــد" ، بنــدگان خـود را؛
بـــا آنچــه بـــدان " دل بستـه " انــد مـــی آزمـــاید ... سايه حق سلام عشق سعادت روح
سلامت تن
سرمستي بهار
سكوت دعا سرور جاودانه
اين است هفت سين آريايي
![]() ![]() تنها عاشق عالم خداست...
مواظبش باشیم دلش نشکنه...
کاش ما هم عاشقش بودیم....
خدا خیلی با وفاست که دل به این عشق یکطرفه بسته
اونایی که عشقشون بیخیالشون شده
فرصت خوبیه که یکم خدا رو درک کنیم...
خدایی که عاشق ماست وما بی خیالش شدیم... مهم نیست اگر انـسـان بـرای کـسی که دوسـتـش دارد غـرورش را از دست بـدهـد ؛ امـا فـاجـعـه اسـت اگر بـه خـاطـر حـفـظ غـرور ، کـسی را که دوسـت دارد از دست بـدهـد ... ویـلـیـام شکـسـپـیـر در شگفتم از کسی که می تواند به خاطر گناه استغفار کند ولی ناامید است.
"(شاه مردان(ع" نهج البلاغه حکمت 87 با دیدگانی تار ... می نویسم ... برای تو و برای دل ! دل !....این دل تنگ و تنها ... امروز تنهاتر از هر زمان دیگری هستم..... تو هستی ! .... در تار و پود لحظاتم.... اما ...
اما.....سهم من از این دنیای رنگی همیشه تنهایی بوده .... چشمانم را از من مگیر...
بگذار تا جان دارم برای تو بنویسم... برای تو و از تو ! ....تویی که مهربانترینی...
خدایا !..........دریاب حال مرا که....از وصف حالم عاجزم....و خسته.... دریاب مرا !
این بنده ی سراسر بغض و حسرت را.... صبر !....صبر را به من هدیه کن !
خدایا !...بگذار دست یابم به هر آنچه که دلم با او آرام میگیرد ...و مگذار !
تو را قسم به خداییت مگذار گناه کنم.... خدایا ! مواظبم باش ! مواظب این روح بی قرار و تنهایم باش !
خدای مهربانم ای بی کران نازنین !...عاشقم بر تو و هر آنچه که به من هدیه می کنی !
بهترین ها را به قلب بی قرار و تنهایم هدیه کن ...ای قدرتمند بی نهایت کریم. دوستت دارم ای مهربان ...
تو را سپاس برای همه ی رحمت هایت ... با من بمان....خدا....با من که تنها تو نگهدار منی !
به تو و محبت و مهر و هدایتت نیازی مبرم و عمیق دارم.
به دنبال خدا نگرد...
خدا در بیا بانهای خالی از انسان نیست ...
خدا در جاده های تنهای بی انتها نیست ...
خدا در مسیری است که به تنهایی آن را سپری می کنی نیست ....
خدا آنجا نیست ...
به دنبالش نگرد.
خدا در نگاه منتظر کسی است که به دنبال خبری از توست.
در قلبی است که برای تو می تپد ...
خدا در لبخندی است که با نگاه مهربان تو جانی دوباره می گیرد ...
خدا آنجاست ...
خدا در خانه ای است که تنهایی در آنجا نیست ،
در جمع عزیز ترین هایت است ...
خدا در دستی است که به یاری می گیری ...
در قلبی است که شاد می کنی ...
در لبخندی است که به لب می نشانی ...
خدا در دیر و بتکده و مسجد نیست ...
لا به لای کتاب های کهنه نیست...
این قدر نگرد! گشتنت زمانی است که هدر می دهی ...
زمانی که می تواند بهترین ثانیه ها باشد.
خدا تنها معشوقی است که عاشقانی دارد که هیچ یک از بودن دیگری ناراضی نیست و هیچگاه یکی از آنها معشوقش را تنها برای خود نمی خواهد . . . بیخودی پرسه زدیم، صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم،سهممان کم نشود
ما خدا را با خود، سر دعوا بردیم و قسمها خوردی
م ما به هم بد کردیم، ما به هم بد گفتیم
ما حقیقت هارا، زیر پا له کردیم …
و چقدرحظ بردیم، که زرنگی کردیم
روی هرحادثه ای، حرفی از مهر زدیم
از تو من میپرسم ، ما که راگول زدیم؟؟؟ پروردگارا شادی امروزم را به خاطر نادانی دیروزم ازدست دادم نادانی امروزم را بگیر تا شادی فردایم را از دست ندهم . . . روزگاری شهر ما ویران نبــــــــود دین فروشی اینقدر ارزان نبود صحبت از موسیقی عرفان نبود هیچ صوتی بهتر از قران نبــود دختران را بی حجابی ننگ بـود رنگ چادر بهتراز هر رنـگ بود دختر حجب وحیــــــا قرتی نبـود خانه فرهنگ کنســــرتی نبود مرجعیت مظـــــهر تکــــریم بـــود حکم او را عالمی تسـلیم بود یک سخن بود وهزاران مشـتری آنهـم از لوث قــرائت هـــا بری هدیه بر رقـــــاصه ها واجب نبود قدر عالم کمـتر از مطرب نبود زه که در ســـــال سیـــاه دوهزار کار فرهنـگی شده پخش نوار ذهن صــــــاف نوجوانان محـــــل پرشده از فیــلمهای مبتــــــذل آدمــــیت کو؟دگر آدم کـی است آدم قــرن تمـدن برفـــی است پشت پابر دین زدن آزادگی است حرف حق گفتن عقب افتادگی است آخر ای پرده نشــــــین فاطـــمه تو برس بر داد دین فاطــــــــمه بی تو منکر ها همه معروف شد کینه ها در سینه ها معطوف شد در به روی فتــنه جویان باز شد دشمـنی با دین تو آغاز شد بی تو دلهامان به جان آمد بیــا کاردها بر استخوان آمد بیــا *ﺧﺪﺍﯾﺎ* ﺷﮑﺮﺕ!
ﺑﺎﺑﺖ ﺍﻣﺮﻭﺯ ....
ﺍﻣﺮﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﺑﺪ ﻣﯿﺘﻮﻧﺴﺖ ﻭﺍﺳﻤﻮﻥ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﻧﺰﺍﺷﺘﯽ!
ﺍﻣﺮﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﺴﺖ ﺍﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻣﻮﻥ ﺑﺎﺷﻪ ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﺳﺘﯽ ...
ﻣﻤﻨﻮﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺑﻬﻤﻮﻥ ﻓﺮﺻﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﺍﺩﯼ!
عشق مرگ نیست زندگیست.سخت نیست عین سادگی است. عشق عاشقانه های باد و گندم است.اولین پناهگاه کودکی و آخرین پناهگاه آدم است. پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: نازنینم اَدم.... با تو رازی دارم !.. اندکی پیشتر اَی .. اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!. ... زیر چشمی به خدا می نگریست !.. محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست . نازنینم اَدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!.. یاد من باش ... که بس تنهایم !!. بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !! به خدا گفت : من به اندازه ی .... من به اندازه ی گلهای بهشت .....نه ... به اندازه عرش ..نه ....نه من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !! اَدم ،.. کوله اش را بر داشت خسته و سخت قدم بر می داشت ! راهی ظلمت پر شور زمین .. زیر لبهای خدا باز شنید ،... نازنینم اَدم !... نه به اندازه ی تنهایی من ... نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !... که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !!!! به سراغ من اگر می آئید
پشت هیچستانم ،پشت هیچستان جایی است
که خبر می آرند، از گل واشده ی دورترین بوته ی خاک
روی شن هاهم ،نقش های سم اسبان سواران ظریفی است که صبح ،
به سرتپه ی معراج شقایق رفتند
پشت هیچستان ، چتر خواهش باز است ،
تانسیم عطشی در بن برگی بدود ،
زنگ باران به صدا می آید
آدم اینجاتنهاست
ودراین تنهایی،سایه ی نارونی تاابدیت جاری است .
به سراغ من اگر می آئید
نرم و آهسته بیائید
مبادا ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من .
سهراب سپهری وقتی به دنیامی آییم در گوشمان اذان می گویند وقتی می میریم بر رویمان نماز می خوانند زندگی چقدر كوتاه است ! «حدفاصل اذان تا نماز» " هیچ گاه " به خاطر " هیچ کس " دست از " ارزشهایت " نکش؛ چون ... زمانی که آن فرد از تو دست بکشد؛ تو می مانی و یک " منِ " بی ارزش ...! تو شاهکار خالقی.... پرواز کن تا آرزو........ . “جالب است که انسانها دو چشم دارند ولی با یک چشم به دیگران می نگرند و جالب تر اینکه انسانها یک چهره دارند اما دو رویی می کنند!!!
روزگار غریبی است
|
|
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir | rss ] |